اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۸
هیونجین با تعجب گفت: سوهوو!!!؟؟؟
پوفی کشیدم: اره!
هیونجین چشم غره رفت: لابد میخواد انتقام بگیره ازت! اون لعنتی چجوری پیدات کرد!؟؟
با عصبانیت گفتم: نمیدونم فکر میکردم بعد از اینکه باند مافیاییم رو ترک کنه دیگه نمبینمش اما اون حالا میخواد منو حرص بده!
هیونجین گفت: نگران نباش، ا. ت رو ازش پس میگیریم....فقط کافیه شمارشو بدی تا هکش کنم و موقعیت یابیش کنم.
چند دقیقه گذشت تا هیونجین سوهو رو هک کرد بعد هم موقعیت یابی کردیم و رفتیم سمت اون.
توی راه بودیم که یهو سوهو زنگ زد به گوشیم
_الو
+زهرمار...ببین اگه بلایی سر ا. ت بیاری پوستت رو میکنم!
_ای بابا تهیونگ اروم باش! من به فکرتم رفیق! میخوام تماس تصویری بگیرم و دخترتو نشونت بدم تا دلت براش تنگ نشه!
بعد تماس رو تصویری کرد و برام دست تکون داد: چ خبرااا!! میبینم که آشفته ای!؟
بیو ا. ت
نفسم به زور بالا میومد...خیلی ترسیده بودم. سوهو منو کلی تحدید کرده بود و با فکر کردن به کلمه کلمه ی حرفاش تنم میلرزید.
من میدونم سوهو چه نقشه ای برای تهیونگ داره! در اصل تهیونگ نباییددد بیاد اینجا! اگه بیاد سوهو اون رو میکشه! ولی سوهو میخواد تهیونگ رو به بهونه ی من بکشونه اینجا!!!
سوهو گوشی رو گرفت سمت من...
تهیونگ پشت خط بود و من رو نگاه میکرد... داد زد: ا. تتتت
از تمام وجودم گفتم: تهیونگ! نیا!! لطفاااا!!! من چیزیم نمیشههه تو فقط نیا اون برات تله گذاشـ...
یهو دو نفر دهنم رو گرفتن و سوهو با قیافه ی درهم گفت: اوه فکر کنم مخش تاب برداشته مگه نه!؟
تهیونگ چشماش قرمز شده بود... با عصبانیت داد زد: سوهو برای اخرین بار میگم!
یه تار مو از ا. ت کم بشه من میدونم با تو!
تهیونگ...ب فکرمه....دوستم داره...نهه نههه ا. ت الان وقت خجالت کشیدنو اکلیلی شدن قلبت نیست! اگه تهیونگ اینجا برسه زندگیت برای همیشه سیاه میشه!
توی زندگیم الان تنها امیدم تهیونگه! اگه اونم بره...
تقلا کردم: ولمم کننن
ولی دست گنده ی اون مرد جلوی صدامو میگرفت.
فکری به ذهنم رسید و دست مرد رو گاز گرفتم ک بیخیالم شد
با عصبانیت رو به سوهو گفتم: تمومش کننن اینکارو با تهیونگ نکن عوضی
پوفی کشیدم: اره!
هیونجین چشم غره رفت: لابد میخواد انتقام بگیره ازت! اون لعنتی چجوری پیدات کرد!؟؟
با عصبانیت گفتم: نمیدونم فکر میکردم بعد از اینکه باند مافیاییم رو ترک کنه دیگه نمبینمش اما اون حالا میخواد منو حرص بده!
هیونجین گفت: نگران نباش، ا. ت رو ازش پس میگیریم....فقط کافیه شمارشو بدی تا هکش کنم و موقعیت یابیش کنم.
چند دقیقه گذشت تا هیونجین سوهو رو هک کرد بعد هم موقعیت یابی کردیم و رفتیم سمت اون.
توی راه بودیم که یهو سوهو زنگ زد به گوشیم
_الو
+زهرمار...ببین اگه بلایی سر ا. ت بیاری پوستت رو میکنم!
_ای بابا تهیونگ اروم باش! من به فکرتم رفیق! میخوام تماس تصویری بگیرم و دخترتو نشونت بدم تا دلت براش تنگ نشه!
بعد تماس رو تصویری کرد و برام دست تکون داد: چ خبرااا!! میبینم که آشفته ای!؟
بیو ا. ت
نفسم به زور بالا میومد...خیلی ترسیده بودم. سوهو منو کلی تحدید کرده بود و با فکر کردن به کلمه کلمه ی حرفاش تنم میلرزید.
من میدونم سوهو چه نقشه ای برای تهیونگ داره! در اصل تهیونگ نباییددد بیاد اینجا! اگه بیاد سوهو اون رو میکشه! ولی سوهو میخواد تهیونگ رو به بهونه ی من بکشونه اینجا!!!
سوهو گوشی رو گرفت سمت من...
تهیونگ پشت خط بود و من رو نگاه میکرد... داد زد: ا. تتتت
از تمام وجودم گفتم: تهیونگ! نیا!! لطفاااا!!! من چیزیم نمیشههه تو فقط نیا اون برات تله گذاشـ...
یهو دو نفر دهنم رو گرفتن و سوهو با قیافه ی درهم گفت: اوه فکر کنم مخش تاب برداشته مگه نه!؟
تهیونگ چشماش قرمز شده بود... با عصبانیت داد زد: سوهو برای اخرین بار میگم!
یه تار مو از ا. ت کم بشه من میدونم با تو!
تهیونگ...ب فکرمه....دوستم داره...نهه نههه ا. ت الان وقت خجالت کشیدنو اکلیلی شدن قلبت نیست! اگه تهیونگ اینجا برسه زندگیت برای همیشه سیاه میشه!
توی زندگیم الان تنها امیدم تهیونگه! اگه اونم بره...
تقلا کردم: ولمم کننن
ولی دست گنده ی اون مرد جلوی صدامو میگرفت.
فکری به ذهنم رسید و دست مرد رو گاز گرفتم ک بیخیالم شد
با عصبانیت رو به سوهو گفتم: تمومش کننن اینکارو با تهیونگ نکن عوضی
- ۸۵۱
- ۱۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط